دوران طلايي آموزش
كودك از دوران جنيني و بدو تولد بهصورت مستقيم و غيرمستقيم تحتتاثير تربيت پدرومادر قرار دارد، بنابراين واقعا لازم است، والدين بهخصوص پدرانومادران جوان بدانند كه چقدر دادههاي آنها به كودكان مهم و سرنوشتساز است. گاهي اين دادهها حتي ميتوانند بهسادگي و در قالب بازي داليموشك به بچهها منتقل شوند. همانطور كه قبلا هم اشاره كردم 6 سال اول زندگي به نوعي ميتواند دوره اول رشد مغزي كودك شما باشد، چون در اين دوره سني بهخصوص تا 2 سالگي در مغز بيشاز 300تريليون ارتباط وجود دارد كه چنانچه اين رابطهها از طريق سلولهاي مغزي برقرار نشوند و مورد استفاده قرار نگيرند، به مرور زمان غيرقابل استفاده ميشوند! بنابراين همانطور كه ميبينيد براي تقويت رشد ذهني كودك نبايد زمان را از دست دهيم. البته تلاش براي تقويت و آماده كردن زمينههاي لازم براي رشد هوش كودكان كار چندان سختي نيست و نياز به مهارتهاي ويژهاي ندارد با يكسري آموزشهاي روزمره بهسادگي نگاه كردن به چشمان نوزاد، حرف زدن با او و توجه كردن به تغييرات كوچك اما جديد رفتاري او ميتوانيد هوش فرزندتان را تقويت كنيد.
بچهها موسيقي را درك ميكنند
يكي ديگر از فعاليتهاي سادهاي كه شما براي تحريك ارتباطهاي مغزي كودك و تقويت آنها ميتوانيد انجام دهيد، استفاده از موسيقي يا ملوديهاي بسيار ساده است. براي پي بردن به ميزان حساسيت كودك خود نسبت به صداها كافي است، صوتهاي مختلف را براي او ايجاد كنيد، ميبينيد كه كودك از 4 ماهگي نسبت به اين صداها يا به عبارتي ملوديها با توجه به ريتم آنها عكسالعمل نشان ميدهد. ميزان عكسالعمل كودك به موسيقيهاي مختلف نشان ميدهد، ذهن او چقدر نسبت به شنيدن ملوديهاي متفاوت حساس است. بررسيهاي روانشناسان كودك نشان داده، بچههايي كه از كودكي با موسيقي سروكار داشتند، در مقايسه با بچههايي كه با موسيقي ميانهاي ندارند، در ساخت پازل دقيقترند و در درك مفاهيم رياضي هم موفقتر عمل ميكنند. البته باز هم تاكيد ميكنم كه تا قبل از 7 سالگي شما بايد زمينه همه اين آموزشها را در قالب بازي و سرگرمي نه آموزش! براي بچهها فراهم كنيد و بعد از 7سالگي به آنها فرصت دهيد تا براساس آموختههايشان، خودشان نوع و چگونگي آموزش را انتخاب كنند.
حرف زدن با بچهها را فراموش نكنيد!
از حرف زدن با كودك غافل نشويد، چون فرمانهاي اوليه زباني براي كودك بسيار مهماند؛ در حقيقت زبان در موفقيت عملكرد ذهني كودك شما نقش بسيار با اهميتي دارد. به عبارت ديگر هر درك و استنباطي از زبان، به ايجاد توانايي كلامي و بيان صحيح لغات در كودك شما كمك ميكند. همين تمرين ساده فرصتي است براي تقويت هوش كلامي در بچهها، در حقيقت شما با حرف زدن با كودكتان از دوران نوزادي به تقويت هوش كلامي در او كمك ميكنيد. هوش كلامي همانطور كه از عنوانش پيداست با كلام و توانايي بيان سر و كار دارد. اساس اين هوش توانايي در اطلاعرساني موثر، ترغيب كردن، بحث كردن و حتي اشتياق به ياد دادن و آموزش و سرگرم كردن ديگران است كه معمولا اين مهارتها بعد از 6سالگي در كودكاني كه هوش كلامي كاملي دارند، بيش از ديگر همسن و سالانشان بروز پيدا ميكند. قبل از اين سن هم معمولا بچههايي كه در اين زمينه باهوش هستند در بازيهاي كلامي و ادا كردن جملاتي كه بيان كردنشان ساده نيست، مهارت دارند. آنها از شنيدن صداي كلمات لذت ميبرند، آنقدر كه معمولا دوست دارند براي آنها بلند بلند كتاب بخوانيد و بالاخره اينكه اين گروه از بچهها از گوش دادن به نوارهاي قصه لذت ميبرند.
فقط كافي است به كودكتان نگاه كنيد!
نگاه كردن به كودك يك شيوه رفتاري براي تقويت مهارتهاي اوست. نگاهكردن به كودك ارتباط مغزي او را به الگويي تشخيصي كه با هر بار ديدن تقويت ميشود، تبديل ميكند. همين تمرين ساده به كودك كمك ميكند تا در شناخت مفاهيم مشابه و نامشابه در آينده، مهارت بهتر و بيشتري بهدست آورد، در حقيقت به اين ترتيب شما بدون اينكه بدانيد به تقويت هوش فضايي و حجمي كودكتان كمك كردهايد. اين هوش مربوط به قدرت تجسم 3 بعدي اشياست. ميزان اين هوش در كودكان را معمولا ميتوانيد از طريق توجه آنها به جزئيات ديداري تشخيص دهيد. اين بچهها معمولا در بيان و ارائه تصاوير ذهنيشان به شيوهاي كه براي همه قابل درك باشد، بسيار موفقند. ضمن اينكه در نقاشي و كشيدن اشكال 2 بعدي و حتي 3 بعدي هم جلوتر از سن خودشان عمل ميكنند.
تا قبل از 7 سالگي شما بايد زمينه همه اين آموزشها را در قالب بازي و سرگرمي (ونه آموزش!) براي بچهها فراهم كنيد و بعد از 7سالگي به آنها فرصت دهيد تا براساس آموختههايشان، خودشان نوع و چگونگي آموزش را انتخاب كنند
هوش هيجاني زمينهساز شخصيت كودك شما در آينده
مفهوم ديگري كه مدتي است، روانشناسان كودك در حوزه هوش و ذكاوت نوزادان از آن صحبت ميكنند، هوش هيجاني (EQ) است. براي تعريف، هوش هيجاني بد نيست آن را با بهره هوشي IQ مقايسه كنيم. بهره هوشي يا IQ به ما ميگويد، چه كارهايي را ميتوانيم انجام دهيم و چه كارهايي را نه. درحاليكه هوش هيجاني يا EQ نشاندهنده رفتار ما در شرايط مختلف است و معمولا هم نتيجه اميال، عواطف و انديشههاي كاملا شخصي ماست.
اگر اين عناصر با هم در يك جهت رشد كرده باشند و درست عمل كنند، ما از نظر هوش هيجاني شرايط متعادلي داريم اما فقط كافي است يكي از اين مولفهها از مسير خارج شود؛ از همين نقطه است كه مشكلات شخصيتي ماهم شروع ميشود. به عبارت ديگر هوش هيجاني عبارت است از، شناخت درست احساسات شخصي و استفاده از آن براي تصميمگيري درموقعيتهاي مناسبتر زندگي. EQ يا هوش هيجاني در حقيقت توانايي هدايت هيجانات شخصي در موقعيتهاي اجتماعي است و زمان مناسب براي آموزش اين هوش هم دوران كودكي است. كودك بايد به مرور اين هوش را ياد بگيرد و آن را درك كند. در حقيقت هوش هيجاني بر خلاف IQ كاملا قابل يادگيري است و سطح آن در طول زندگي ميتواند تغيير كند.
يكي از راههاي بالا بردن هوش هيجاني فراهم كردن محيطي شاد و آرام براي كودك است، چون تحقيقات روانشناسان كودك ثابت كرده، كودكاني كه دوره نوزادي و خردسالي خود را در خانوادههاي آرام و بدون استرس ميگذرانند، نسبت به ديگران هوش هيجاني بالاتري دارند. يكي ديگر از راههايي كه به افزايش هوش هيجاني در كودكان كمك ميكند، بالا بردن حس مسئوليتپذيري در آنهاست. پدرومادرها بايد به كودك ياد دهند كه در هر سني خودش بايد مسئوليت رفتارهاي خوب يا بدش را بهعهده بگيرد. بنابراين اگر كودك شما كار اشتباهي كرد يادتان باشد، نبايد از سر دلسوزي مسئوليت او را بهعهده بگيريد! و بالاخره اينكه درك احساسات كودك و ايجاد يك الگوي مناسب براي بيان احساسات ميتواند به كودك كمك كند تا از نظر هوش هيجاني در سطح بالاتري قرار گيرد.
:: موضوعات مرتبط:
روانشناسی ,
دانستنی های گوناگون ,
,
:: برچسبها:
کودک ,
آموزش ,
روانشناسی ,
روانشناسی کودک ,
هوش هیجانی ,
شادی ,
سبک زندگی ,
IQ ,
EQ ,
,